English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8386 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
information processing U تقویم اخبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
syntheses U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
Other Matches
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
gregorian calendar U تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacks U تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac U تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs U تقویم سالیانه تقویم نجومی
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
news U اخبار
communication U اخبار
information U اخبار
newsreader U اخبار
traditions U اخبار
assertion U اخبار
electric bell U زنگ اخبار
ruise U اخبار دروغ
shocker U اخبار موحش
buzzer U زنگ اخبار
annals U اخبار سال
broadcast U پخش اخبار
broadcasts U پخش اخبار
life blood U جنبش بی اخبار
buzzers U زنگ اخبار
shockers U اخبار موحش
bell transformer U ترانسفورماتور زنگ اخبار
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
forebedement U اخبار قبلی پیشگویی
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
action information center U مرکز اخبار تاکتیکی
ponies U پرداختن خلاصه اخبار
bell ringing transformer U مبدل زنگ اخبار
pony U پرداختن خلاصه اخبار
bell wire U سیم زنگ اخبار
collection U جمع اوری اخبار
sound bow U کاسه زنگ اخبار
to break news U فاش کردن اخبار
push botton U دکمه زنگ اخبار
poney U پرداختن خلاصه اخبار
newsman U خبرنگار گوینده اخبار
newsmen U خبرنگار گوینده اخبار
collections U جمع اوری اخبار
newsy U دارای اخبار زیاد
locals U داخلی اخبار محلی
local U داخلی اخبار محلی
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
monitoring U رله کردن اخبار و پیامها
collection agency U عامل جمع اوری اخبار
What is the latest news? U آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
ring U احاطه کردن زنگ اخبار
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
magneto bell U زنگ اخبار جریان متناوب
disseminated U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminate U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating U توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
collective U جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
calender U تقویم
calendar U تقویم
calendars U تقویم
appraisal U تقویم
appraisals U تقویم
valuation U تقویم
valuations U تقویم
evaluations U تقویم
evaluation U تقویم
desktop U تقویم
rating U تقویم
ratings U تقویم
assessing U تقویم کردن
evaluate U تقویم کردن
evaluated U تقویم کردن
evaluates U تقویم کردن
appraiser U تقویم کننده
appraisable U قابل تقویم
almanach U تقویم نجومی
air almanac U تقویم هوانوردی
ephemeris U تقویم نجومی
ephermeris U تقویم نجومی
assesses U تقویم کردن
assessment U تقویم براورد
assessments U تقویم براورد
assessed U تقویم کردن
assess U تقویم کردن
julain date U تقویم ژولین
address calendar U تقویم نجومی
values U تقویم کردن
estimated U تخمین تقویم
estimating U تخمین تقویم
calendars U تقویم ورزشی
apprises U تقویم کردن
apprising U تقویم کردن
estimates U تخمین تقویم
calendar U تقویم ورزشی
estimate U تخمین تقویم
apprise U تقویم کردن
valuing U تقویم کردن
evaluating U تقویم کردن
value U تقویم کردن
clock calendar board U تخته ساعت / تقویم
misvalue U اشتباها تقویم کردن
appraisal U تقویم ارزیابی کردن
kalendar U تقویم گاه نما
assessable U قابل ارزیابی یا تقویم
appraisement U تقویم و ارزیابی مال
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
appraisals U تقویم ارزیابی کردن
estimation U پیش بینی تقویم
estimations U پیش بینی تقویم
misestimate U بناحق تقویم کردن
ratable U مشمول مالیات قابل تقویم
ratable U قابل تقویم مشمول مالیات
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
rateable U مشمول مالیات قابل تقویم
appraising U تقویم کردن تخمین زدن
appraises U تقویم کردن تخمین زدن
appraised U تقویم کردن تخمین زدن
September U نهمین ماه تقویم مسیحی
appraise U تقویم کردن تخمین زدن
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
assessment U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekicks U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick U تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
personal U امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
track telling U ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
workgroup U برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
dissemination U انتشار اخبار انتشار اطلاعات
evaluating U تقویم کردن قیمت کردن
process U تقویم کردن تولید کردن
evaluates U تقویم کردن قیمت کردن
processes U تقویم کردن تولید کردن
evaluated U تقویم کردن قیمت کردن
calender year U سال کامل تقویم یک سال
evaluate U تقویم کردن قیمت کردن
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
Recent search history Forum search
1range check
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com